سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در صبح آمد

درصبح آمد

به دیدگانم زیبا نمی آید

چه شد؟ که دیگر از چشم بیرون نرفت

به ناگهه چنان زیبا شداو

که چشم بر همه عالم بسته شد

عقل دیگر از من فرمان نبرد

هرلحظه او در ذهنم خود نمایی می کند

تن خسته ی من  توانه حرکت نداشت

 ندیدن او عذابی سخت تر از  خستگی بود

وای من وای من  چه کردی تو با من

سالهای تنهای مرا نابود کردی

دوری تو شد برایم عذاب

پیش چشمانم می دوی هر لحظه تو